فاطمه آقاییفاطمه آقایی، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

مامان فاطمه طلا

بدون عنوان

دختره خوشگلم. خیلی ماه شدی. الان سی و دو ماه و هفت روزه هستی کوچولو من مامان فدای دختر کوچولو بشه.هویتی می خواهی کاری بکنی که من راضی نیستم یا اجازه نمیدم. میاد میگی بیا منو بوس کن دیگه نگم بیشعور.می دونی من از این حرف بدن میاد. الکی میگی بیا بوسم کن دیگه نگم.از دست تو دخترک شیرین زبون   ...
22 اسفند 1393

بدون عنوان

دختره خوشگلم. خیلی ماه شدی. الان سی و دو ماه و هفت روزه هستی کوچولو من مامان فدای دختر کوچولو بشه.هویتی می خواهی کاری بکنی که من راضی نیستم یا اجازه نمیدم. میاد میگی بیا منو بوس کن دیگه نگم بیشعور.می دونی من از این حرف بدن میاد. الکی میگی بیا بوسم کن دیگه نگم.از دست تو دخترک شیرین زبون   ...
22 اسفند 1393

بدون عنوان

دختره خوشگلم. خیلی ماه شدی. الان سی و دو ماه و هفت روزه هستی کوچولو من مامان فدای دختر کوچولو بشه.هویتی می خواهی کاری بکنی که من راضی نیستم یا اجازه نمیدم. میاد میگی بیا منو بوس کن دیگه نگم بیشعور.می دونی من از این حرف بدن میاد. الکی میگی بیا بوسم کن دیگه نگم.از دست تو دخترک شیرین زبون   ...
22 اسفند 1393

بدون عنوان

سلام فاطمه گلی خوشگلم که الان نشستی دورا میبینی . مامانی امشب حالش خوب نبود الان سرم زده.خیلی حالم بده دختره گلم.کلی هم دلتنگم امروز صبح تا حالا داریم خونه تمیز می کنیم با بابایی.بهت میشم فاطمه منم مثل تو گلوم درد گرفته.میگی مامان جون تو هم حلقت درد می کنه؟ قرص بخورخوب بشی.دستت.میداری رو.پبشونیتو میگی منم یکی کم تب گرفتم ...
22 اسفند 1393

یلدا مبارک .

            دختره نازم . یلدات مبارک . الان که من دارم این متنو برات می نویسم نشستی و داری با گوشی من «پو» بازی می کنی .امشب رفتیم خونه مامان بزرگ همه بودن عمه رقیه ، عمه فاطمه ،عمه مولود و دوقلوهاش ... . دختره گلم حسابی سرما خوردی .قربونت برم اینقدر صبری . صبح به شدت سرفه می کردی ولی بازم می خندیدی و می گفتی  صدا چی بود . قربونت برم . دخترک صبور و خود داره من . عاشقتم  عسل مامان . ...
30 آذر 1393

هوراااااااااااااااااااا

سلام دخملی شیطون مامان  نفس کوچولوی شیطون من . شیطون من چند روزه میای پای سیستمو بازی می کنی . جدیدا اینقدر وارد شدی که هی کلید دار الکی زدی تا تونستی ی ویندوز جدید بسازی . مامانم بی خبر از دسته گل دخملش . اومد نشست تا کاراشو با پی سی انجام بده دید بلهههههههههههههههههه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! اطلاعاتش نیست . زنگ زدم بابا مهدی کلی گریه کردم اطلاعتم پاک شده .تااینکه بابا مهدی گفت سیستم رو ریستار کن . نتیجهههههههههههههه این شد که ما دریافتیم شما یک ویندوز ساختی و مامان بیچاره الکی اشک ریخته . اخه دختر من به تو چی بگم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ تازه نوبتی هم هست ی کم من کار می کنم ی کم طلا . بعد همشم میگه نوبته منه . مامان در طول روز فق...
14 آذر 1393